کد مطلب:313695 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:177

اسمم را ابوالفضل گذاشتند
حجةالاسلام والمسلمین آقای شیخ قدرت الله اسكندری میانجی نقل كرد:

9 - شخصی را از اهل كرمانشاه در قم دیدم كه جوانی بلند بالا به نام آقای اسكندر بود. وی، كه به تازگی مسلمان شده بود، قبلا ارمنی بود. گفتم: به چه سبب، شما مسلمان شدید؟ گفت: من ماشین باری داشتم. در حین رانندگی، ماشین آتش گرفت. درهایش محكم بسته شده بود و هر چه كردم نتوانستم باز كنم. ناگزیر متوسل به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام شدم. به مجرد توسل دربها باز شد و از ماشین به بیرون افتادم. بی هوش بودم. وقتی كه به هوش آمدم، دیدم ماشین تماما سوخته است. لذا پیش یكی از مراجع قم رفتم و مسلمان شدم. اسم مرا هم ابوالفضل گذاشتند و مرا به بیمارستان نكویی فرستاده و در آنجا سنت كردند. پس از آن پیش پدر و مادرم رفته و گفتم كه من مسلمان شده ام. آنها مرا طرد كردند. حالا آمده ام به قم و برای امرار معاش تاكسیرانی می كنم. آقای اسكندری میانجی افزودند: ناگفته نماند كه دستهایش هم سوخته بود.